جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

کم کم بوی محرم می آید. بوی غربت و غریبی. بوی آتش و چادر سوخته. صدای گریه و ناله. نمی دانم چه سری است در این محرم که با آمدنش شراب خورها هم نماز خوان می شوند. نمی دانم چه سری است در این محرم که با آمدنش سخت دل ترین آدمها هم مثل ابر بهار گریه می کنند. نمی دانم چه سری است در این محرم که مردم در آن حوائج خود را در مجالس عزای حسین (ع) می گیرند آن هم از دست کودکی شش ماهه. نمی دانم چه سری است در این محرم که با آمدنش همه جا بوی غم میگیرد. نمی دانم چه سری است در این محرم که باید بعد از رمضان و ذالحجه باشد. گویی خدا این گونه خواسته که در رمضان ما را پاک کند و بر سر سفره خود مهمان کند و در ذالحجه در خانه اش را به روی ما باز کند و کفن پوش آماده قیام در راه حسین (ع) کند. آدم یاد روز محشر می افتد. به هر حال خدا خواسته که ما را با بدن و قلب پاک پای سفره عزای حسین (ع) بنشاند. چه منزلتی در پیشگاه خدا داری که این گونه خواسته؟ منزلت تو از آن است که خود را برای خدا خالص کردی و تنها برای رضای او گام برداشتی و حتی در موقع جان دادن  هم رضای او را طلب کردی 
 
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی

به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش

به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالش

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب

بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب

سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل

بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب

بــه پـاره پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش

سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش

صدای پای محرم می آید

دوباه سر کوچه مان پرچم عزا آویختند

وباز صدای نوحه می آید :

(خدارو شکر محرمتو دوباره دیدم آقا جون )

ومن دوباره هر شب به مهمانی تو می آیم

روضه کوچه ما ساده و بی ریاست

نه غذا می دهند و نه زنها با سر ووضع آنچنانی به هم فخر می فروشند !

ساده وبی ریا مثل حرم خودت !

همان جایی که زیر گنبدش همه حاجتها روا می شود

هما ن جایی که وطن همه آدمهای بی پناهه و می شود نماز را کامل خواند .

همان جایی که حبیب بن مظاهر جدا از سایر یاران خوابیده

وشرط رسیدن به ضریحت گذشتن از ضریح امامزاده ابراهیم است .

همان جایی که تمام اتفاقهای کربلا را دست نخورده نگه داشتند

جای خیمه ها وتل زینبیه و جای افتادن دستان باب الحوائج !

.

.

.

چراغها را خاموش می کنند

زنها گریه می کنند و صدای جیغ کودکی می آید

مادری تمام هول و وحشت کربلا را در آغوش کشیده

و آرام برایش لالایی تشنگی می خواند !

قصه کربلا تا ابد زیر پوست زندگی جاریست

هرجا کودکی از عطش می نالد

یا جوانی دیو نفس را قربان می کند

یا زنی بر مصیبتهای زندگی صبر می کند .

هر جا دنیا برای انسان به آخر می رسد

و روزی صد بار مرگ را از خدا طلب می کند

با خاطره کربلا آرام می گیرد

زیرا که اگر دنیا محل آسایش بود

برای بهترینهای عالم دار بلا وانتقام نمی شد !

ذات دنیا بی وفاست و آدمها ی آن بی وفا تر

دوستان مخلص ویکرنگ بسیار کم هستند

و آنهاییکه تا دم مرگ رهایت نکنند بسیار کمتر !

صدای پای محرم که می آید آری صدای پای خودش است، دل های عاشقان آزادگی و حریت،شیفتگان عقیده و جهاد، مشتاقانسرور و سالاری شهیدان، حسین بن علی(ع) را هوایی می کند.شوری در سرهای شوریده می افتد و جان ها گرم سوگی عظیم می شود.

کودک و پیر و جوان، زن و مرد، مسلمان و مسیحی و کلیمی، هر که باشی، محرم با بیرق های سرخ و سیاهش، با نوحه های سوزانش، با ذکر مصیبت های جانکاهش، با تاسوعا و عاشورایش، دلت را می لرزاند، به تفکروامی داردت و به سوگ می نشاندت.

اینک در آستانه محرمی دیگر، میلیونها دست، آماده برافراشتن پرچم کربلا می شوندتا جهان بار دیگر روایت خدایی شدن انسان را از اقامه کنندگان عزای حسین (ع) بشنود.

(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)

 ... بــــــــــــــــــــوق ...

 شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد،

لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !

 .

.

.

.

 هفت شماره دیگر

 (دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )

 ... بــــــــــــــــــــوق ...

 مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد !

 .

.

.

.

باز هم هفت شماره دیگر

(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یکتا)

 ... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...

 ... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

 ... بــــــــــــــــــــوق ...

 سلام ... خدای من !

 اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یکبار !

من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچکس، هیچ جوابی نداد

شماره تماس من :

(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)

 منتظر تماس شما هستم . انسان !

 .

.

.

.

خداوندا ...

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قطار موهبتهایت

مرا تنها تو نگذاری

که من تنهاترین تنهام؛ انسانم

 

خدا گوید :

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

تو ای انســــان !

بدان همواره آغوش من باز است

شروع کن ...

یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

آقا بی مقدمه بگویم که شرمنده ام ؛ بی محابا بگویم در حق شما ولی زنده و حجت خدا بر روی زمین کوتاهی کرده ام ؛ بگویم که حتی یک در صد از وقتی را که برای گناه گذاشته ام و نفس خود را تباه ساخته ام هم برای شما که گر نبودید نابود می شدم وقت نگذاشته ام .

آقا جان خوب می دانم وقتی غروب دوشنبه ها نامه ی اعمال من گنه کار را دریافت می کنید و بر اعمال من گریه میکنید و از خداوند طلب مغفرت برای من می نمایید با این حال که خودم خوب می دانم لایق این لطف و رحمت شما نیستم .

آقا جان این کوتاهی را از ما بپذیر و در  حق ما دعا کن که به برترین راه ها هدایت شویم ؛ البته می دانم که اگر بر حق ما دعا نمی نمودید نیستی بر ما غالب می شد . 

لبیک یا مهدی (عج)

حسین جان چیزی دیگه به محرمت نمونده 

مداحی که گذاشتم برا وبلاگم بیشتر از هرکسی دل خودمو بیتاب میکنه  

میخام یه حرفی بزنم ناراحت نشی از دستما 

اونایی که هنوز حسرت دیدن کربلاتو دارند و هنوز قسمتشون نشده  

مثل خودم که تا پارسال قسمتم نشده بود با خودم گفتم همین یه بارشم خوبه 

آرزو به دل نمیرم ولی این حرف زبون کجا و این دله ... 

اگه بیان کربلات بعدش میخان چیکار کنن بیشتر هوایی میشن بیشتر دلتنگت میشن 

آقاجون من بنده گنه کار و روسیاهم ولی ازت میخام هرکی یه قدم برمیداره به امید  

زیارتت تو رو به مادر پهلو شکستت قسم میدم ناامیدش نکنی 

حجت الاسلام دانشمند :

اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان .

این موضوع را من با یک واسطه می گویم .

با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم

گفتم از آقا چه خبر ؟

میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم

به خانواده شهدا سرکشی میکنیم . آقا می فرمودند به خانواده

شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .

یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند

تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .

یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم

دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند.

درب زدم ،

مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو ؟

گفتم: کدام آقا ؟

گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟

گفتم : شما از کجا می دانید ؟

شروع کرد به گریه کردن،

گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند

خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .

اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .

بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند

فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم .

و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .

مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟

مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان

بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله .

آقا خیلی گریه کرد . . .  

حجت الاسلام دانشمند :

مظلوم است آقا . یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ،

لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .

در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است .

افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید .

در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ،

ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده

و امید امام به شماست .

"دلنوشته های یک بسیجی گمنام"

گاهی ، وقت خداحافظی از کسی

خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! »

مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
...

مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !

مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !

مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !

مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !

مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده!

مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش.  
 
خداجونم همیشه مواظب آقاسیدم باش 
 
به دست تو میسپارمش

گاهی ، وقت خداحافظی از کسی

خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! »

مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه !
...

مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !

مواظب خودت باش یعنی نگرانتم !

مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم !

مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت !

مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده!

مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت باش.  
 
خداجونم همیشه مواظب آقاسیدم باش 
 
به دست تو میسپارمش

.....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

ای کـاش وقتــی " خـداونـد " در کافـه ی  محشــر بگـوید چـه

 داشتــی ... ؟
حسیــن(ع) سـربلـند کند و بگـوید : حسـاب شد مهـمان مــن ... 

 

هرچه جلف تر تیپ بزنی آرایش غلیظ تری داشته باشی 

لباسای تنگتر بپوشی و موهاتو بیرون بذاری 

نه اینکه بهتر و خوش تیپ تر باشی نه 

اصلا اینطور نیست فقط به چشم یه کالا به تو نگاه میکنن 

پشت سرت میگن عجب تیکه ای

تو رو در درجه یه انسان نمیبینن 

حالا دوست داری چطوری در موردت قضاوت کنن

کاش میفهمیدی

اونی که برای به دست آوردن محبت تو

حاضره تنش رو در اختیارت بذاره
 

فاحشه نیست

و اونی که بخاطر به دنبال خودش کشوندن تو

تنش رو ازت میدزده

باکره نیست...

من به فاحشه بودن ذهن زنان باکره

و باکره بودن ذهن زنان فاحشه ایمان دارم

دکتر شریعتی

می گفت....


ما نسل "غیرت روی خواهر" و


"روشنفکری روی دوست دختریم"


نسل کادوی یواشکی، نسل پول ماهانه vpn،


نسل شینیون زیر روسری


نسل خوابیدن با sms، نسل درددل باغریبه مجازی ،


نسل جمله های کوروش و دکتر


نسل ترس از منکرات،


نسل سوخته
 


حال من برایت می گویم...


"ما" نسل "غیرتیم" روی "وطن"،"ناموس"،"دیــــن"


نسل "نمازشب یواشکی"


نسل پول ماهانه "صدقه"


نسل "چــادر روی روسری"


نسل "خوابیدن بانوای حسیـــــن "


نسل "درددل با بی‌بی "


نسل جمله های آقــا و شهـــدا


نسل ترس از شیطان


نسل شکفتن


به مولا


نمی گذارم نسلی را که تـــو صاحبش هستی


نسل سوخته بنامند


اینجا نسل غربتـــ بچه شیعه است.

خدایا بارها به تو غر زدم ببخشید خب چیکار کنم جز تو کسی رو ندارم 

من اگه ده تا خواهر و برادر هم داشته باشم 

بازم میام سراغ تو چون دلم میگه  

تو بهترین خدایی من که نمیتونم بهترین بندت باشم ولی امیدوارم بدترین نباشم 

بازم مثل همیشه کمکم کن 

سلام رضاجان 

ضامن آهو آخ که این روزا همه دست به دست هم دادند تا دلم رو بشکنند تلویزیون که بارگاه و حرم باصفاتو نشون  

میده جایی هم میرم از شانس من همه اونایی که به پستم میخورن همه میخان بیان مشهد 

دوست داشتم ولادتت مشهد باشم برای یه بار هم که شده توی شلوغی باشم   

از همه بدتر اون تصمیم سفری بود که یه ماهی آقاسیدم نقششو کشیده بود که ولادت حضرت معصومه قم ولادت شاهچراغ 

شیراز و ولادت تو ای عزیز قرارمون مشهد بود  

اشکالی نداره چون یه مدته اگه خدا بخاد اقا سید داره مشغول یه کار اداری هستش  

برام مهم نیست که هیچ جا نرفته باشم  

فقط اقاجون ازت میخام روز ولادتت یه عیدی خوب به من و اقاسید بدی البته همه  

خیلی وقته کلافه ام و سردرگمم مشهد اومدن لیاقت میخاد که ندارم  

دیدن ضریح و پنجره فولادت سعادت میخاد که ندارم اما دستامو دلمو تو خیالم به ضریح به پنجره فولاد گره میزنم  

اجازه هست اقا؟ 

یا امام غریب تو روز ولادتت میخام ازت به همه مریضا و بیمارا به خصوص اونایی که هنوز بچه اند و التماس دعا گفته اند  

شفای عاجل عنایت کنی  

اونایی که دلشون کربلا میخاد مشهد میخاد خلاصه دلشون سفر هفت شهر عشق رو میخاد عنایت کن تا  

دلشون نشکنه و به ارزوی خودشون برسن  

همه جوونا تو این دوره زمونه که دخترا شدن پسر و پسرا شدن دختر رو به راست هدایت کن و عاقبت به خیرشون کن  

دعا میکنم برای رفع گرفتاری و حاجترواشدن همه مسلمونا  

همه زوج های جوون خوشبخت و سفید بخت بشن 

اگه بچه ندارن کار ندارن خونه و ماشین ندارن هم نصیبشون کن

آقاجون زیاد وقتتو نمیگیرم دعا میکنم برای خودمو آقاسید در همین حدی که برا بقیه خواستم   

در مورد خودم میدونی که چی میخام ولی در مورد آقاسید میخام کارش قطعی بشه و همیشه تو کارش موفق و سربلند بشه  

التماس دعای مخصوص ضامن آهو

 

سلام عموجان  

خیلی دوست دارم برای یه بار هم که شده بیایی تو خوابم  

باهام حرف بزنی نصیحتم کنی  

یعنی من اینقد بی لیاقتم که برای یه بار هم به خودت اجازه نمیدی بیای به خوابم  

نمیگم هرشب ولی بعضی شبا به تو فکر میکنم و میخابم تا شاید به خوابم گذری کنی 

من خودم میدونم بی لیاقتم گناهکارم ولی خب هنوز امیدم رو از دست ندادم  

من منتظر می مونم تا یه شب به دیدار من بیای 

جای خیلی خوبی داری خوش به حالت  

من خیلی از پرورنده اعمالم خجالت میکشم و میترسم  

اگه جهنمی هم بشم بدون تو را هم مقصر میدونم  

تو از کجا میدونی با یه بار دیدن تو توی رویاهام  

عوض نشم تغییر نکنم تو را خدا یه فرصت بهم بده  

این روزها خیلی خوابای عجیب و غریب میبینم  

میترسم این چند نفر عزیزی هم که در کنارم هستن ترکم کنن 

عموی عزیزم فقط یه فرصت  

میدونم که میای  

منتظرت...

امروز سومین سالگرد ازدواجمونه  

سیدجان تو اینقد سرت شلوغه که  

نه وقت نشستن پای کامپیوتر داریو نه حالشو  

خبری از وجود چنین وبلاگی هم نداری 

خیلی خوشحالم همسری مثل تو دارم  

به وجودت افتخار میکنم   

هرچند مدرک دیپلم داری ولی سطح هوش و درک تو اینقد بالائه  

که من جرات نمیکنم تو رو مقایسه کنم با افرادی که لیسانس دارند 

اگه یه روز به من اختیار کامل میدادند یا فرصتی برای برآورده شدن آرزویی 

رو به من میدادند حتما آرزو میکردم کاری پیدا بشه که در حد شان و لیاقت تو باشه  

نه مدرکت  

خیلی ها تو این دنیا پارتی دارن ولی من خوشحالم که پارتی تو فقط خدای مهربونه  

کسی که اگه لطفی میکنه در حقت  

کمک میکنه تو کارت  

نه منت میذاره نه توقعی داره در برابر اون همه کرم و محبتش 

تو ماشین مدل بالا نداری 

خونه ویلایی هم نداری  

چندماه یه بار هم مسافرت نمیری  

سالی یه بار هم وسیله های خونتو عوض نمیکنی 

پولی اونچنانی نداری که پارو کنی  

ولی در عوض همه این چیزای فانی سرمایه هایی داری که تا ابد باقی اند 

اون اراده محکمی که داری اون مهر و محبتی که داری  

اون ایمانی که داری اون اخلاق خوبی که داری  

و مهمترین و بهترینش خونوادت هستن  

هیچوقت بهت نگفتم به خونوادت علاقه عجیبی دارم  

هیچوقت بهت نگفتم که پدرومادرتو از خود تو هم بیشتر دوست دارم  

هیچوقت نگفتم روزای هفته رو به انتظار سپری میکنم تا روز جمعه برسه  

هیچوقت نگفتم که اگه بعضی وقتا در رابطه با بعضی مسایل که مربوط به خونوادت میشه غر میزنم  

عشق و علاقمو بهشون چندبرابر میکنه   

هیچوقت نگفتم که به خاطر خواهرها و برادرهات  

با چندتایی از دوستام دعوام شد  

چون قبول نداشتن که خونواده شوهر هم مثل خونواده خود ما هستن

من تو رو خیلی دوست دارم  

تو هم همینطور منو دوست داری  

همیشه صبحا که از خواب پا میشم تا ظهر که بیای خونه چشم انتظاریتو میکشم

ولی حیف که زن و شوهر جفت همیم هردوتامون لجبازیم  

به خاطر همین لجبازی بعضی وقتا دعوامون شده دل همو شکستیم 

ولی هرگز کینه ای نیستیم 

هیچوقت به فکر تلافی نیستیم  

و همین خوبه و ارزش داره  

نمیدونم برای سالگرد ازدواج چی بخرم برات که خوشحالت کنه  

از خدا میخام همیشه کمکت کنه توی کارها و هرگز تنهات نذاره  

امیدوارم عشق و علاقمون روز به روز بیشتر شه و من و تو اولی و آخری برای همدیگه باشیم 

خیلی دعا و آرزو دارم برات که خدا بهتر میدونه  

خیلی عزیزی برام   

ببخشید اگه بعضی وقتا از من بی محبتی دیدی 

من هم میبخشمت  

سیدجان  

خیلی حرفا برای گفتن دارم  

تا الان نزدیک صدباری برات نامه نوشتم ولی هیچوقت بهت ندادم  

هرکدوم رو که نوشتم دیدم نمیتونن حرفای دلمو بهت بزنن 

پارشون کردم  

ولی از اینجا میخام بهت بگم  

واقعا دوست دارم عاشقتم  

خیلی برام عزیزی خیلی بهت وابسته هستم  

بعضی وقتا با حرفام با کارام تو رو رنجوندم میدونم  

بیشتر این دعواها و مشکلات از اون جایی آب میخوره که وقتی نداریم برای درددل کردن 

شاید ناراحتی و اعصاب خوردی ما از یه جای دیگه باشه ولی سر هم خالی میکنیم  

برای حرف زدن وقتشم که باشه باز هم نمیخای باهام صحبت کنی 

نمیدونم چرا از من فراری هستی منو لایق شنیدن حرفات نمیدونی  

من به دوستات به همکارات غبطه میخورم  

چون اونا بیشترین زمان رو در کنار تو دارن تا من  

من با حرفای تلخ تو تلخ میشم با حرفای شیرینت شیرین  

اگه حرفات با طعنه کنایه باشه زجر میکشم 

اگه حرفات آروم باشن ارمش پیدا میکنم  

من واقعا توقع زیادی از تو ندارم  

میخام موقعهایی که ناراحتم مشکلی دارم حوصله و اعصاب ندارم تو رو داشته باشم  

دستی که نوازشم کنه نه برای متهم کردن من نشونه بره زبونی که با حرفاش آرامش بهم بده نه  

اینکه زخم زبونه  

گوشی که حرفامو بشنوه و شونه ای برای تکیه کردن برای گریه کردن  

توی دعوا ها اگه حرفی میزنم واقعا از ته دلم نیست 

واقعا منظوری ندارم  ولی تو هم اندازه من مقصر هستی   

تو میدونی من دلنازکم حساسم  

این کاری به جنبه نداره جنبه من به اندازه کافی بالا هست  

اینکه جلوی جمع منو تحقیر کنی با حرفات خیلی برام سخته که پای جنبه من بذاری  

تو فکر میکنی خدا راضیه که خنده رو لب همه بیاری ولی نوبت به من که میرسه با کارا و حرفات اشک منو دربیاری 

کمی درک کردن حال و اخلاق من تمومی این مشکلات رو حل میکنه  

دیگه هیچوقت جلوی جمع منو ضایع نکن  

چون ممکنه تو صدای شکستن قلب منو نبینی و پای جنبه نداشتن من بذاری  

اگه صد نفر حرفی بزنن یا خطایی بکنن میبخشی و به روشون نمیاری  

ولی وقتی همون حرف و خطا از من باشه صدبار سرزنشم میکنی صدبار تحقیرات مثل پتک میزنی تو سرم  

خب دله دیگه توقعی نمیشه داشته باشی وقتی ظرفیتش تموم بشه فشار میاره به چشم 

اون موقع اضافه هاش از چشمات جاری میشن  

  

سلام خداجونم  

من به داشتن خدای خوب و مهربونی مثل تو افتخار میکنم  

تویی که قدرت داری بدترین بنده هات رو به اشد مجازات برسونی  

ولی هرگز این کار رو نکردی بلکه به راههای مختلف اونا رو کمک کردی  

راهنمایی کردی و هرگز فرصت توبه و بازگشت به سوی خودت رو ازشون نگرفتی  

چرا تو اینقد خوبی و ما اینقده بد چرا ما تو موقع شادی ها به فکرت نیستیم  

ولی لحظات سختی تو را صدا میزنیم  

اگه اتفاق بدی بیافته و توی بدترین لحظات زندگیمون باشیم  

هرگز نمیخاییم خودمونو مقصر بدونیم یا به حکمتی که ما از اون بی خبریم و تو آگاهی فکر کنیم  

فقط دلمون میخاد یکی رو داشته باشیم که اونو مقصر بدونیم و سرزنشش کنیم  

ما رو ببخش خداجون  

خواهش میکنم ما رو ببخش