جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

هیچوقت نفهمیدی حرفایی که  

در بدترین شرایط توی گلوم گیر کرده بودن  

از بس درد داشتن اشکامو درآوردن 

نمیدونم چرا بعضی وقتا یهویی از این رو به اون رو میشی 

نمیدونم توی سرت دور و برت چی میگذره و چی میبینی 

من درک میکنم که کارهات سنگینه  

بعضی وقتها خیلی خسته تر از خسته میشی 

ولی به خدا درست نیس 

که برا من وقت نداشته باشی 

به بودنم اهمیت ندی    

به خواسته هام توجه نکنی

 همش برسرم منت میذاری اومدی منو گرفتی  

نمیدونم کیا ابراز علاقشون محبتشون  

دوست داشتن اینقد بی ریا و صادقانه تر از من بوده   

اینقد صمیمانه بوده 

که محبت عشق و دوست داشتن من برات بیرنگ شده

بین دعواهامون حرف از دخترایی میزنی که میگی عاشقتن   

و آرزوشونه که درکنارت باشن   

ای کاش نبودم یا از این بعد نباشم  

تا ببینم اون ها هم احساساتشون مثل من و به اندازه من میشه   

نه هرگز  

بعد دعوا هم که میگی تموم حرفات از روی چرت و پرت یا  

شوخی بوده و قصدی نداشتی  و بهم میگی باور نکن

خودت معنی حرفایی که بهم زدی رو متوجه میشی

کارهایی که وظیفت بوده و به خاطر انجامشون منت میذاری

و با هر سلاحی که داشتی که

دلمو شکستی

اونوقت انتظار داری

مقایسه نکنم

شکاک نباشم

خودت گفتی توی دعوا بعضی حقیقتا رو میشن هرچند که تلخ باشن  

خودم هم میدونم بعضی از کارهام اشتباهه ولی 

تو چرا نمیفهمی که  

بعضی جاها اشتباه میکنی

هرچند که نه در همه لحظات   

ولی خب در مواقعی که احتیاج داری  

با کسی حرف بزنی  

درددل کنی غرغر کنی  

از این همه تنهایی 

از این همه دلتنگی   

از این همه انتظار

که هیشکی نمیبینه 

متوجه نمیشه 

براش اشک بریزی سرتو بذاری  

رو شونش 

اونم برات حرف بزنه  

دست نوازش به سرت بکشه  

و بگه اشکالی نداره  

من درکت میکنم  

خیلی تنهام و سر در گمم  

بعضی وقتا از بودنم 

از بودن خودم خسته میشم  

خدایا چرا اینجور میشه  

بیشتر وقتا این سوال رو ازت پرسیدم و جواب ندادی 

یا از این بودن خلاصم کن یا به بهترشدنم کمک  

نمیدونم چه گناهی کردم

کجا دل شکستم

که تاوان باید پس بدم اونم به این سختی

کنار مردی باشی

که بهت اهمیت نده توجه نکنه

احساس و محبت نداشته باشه

برات وقت نداشته باشه

خدایا خودت میدونی که خیلی دوسش دارم  

خیلی برام عزیزه  

هرچند دلمو زیاد شکسته  

و منم دلشو شکستم  

ولی با تموم وجود بهش وابستم  

و میخامش 

خودت کمکش کن  

و نگهدار و حافظش باش  

در کنار باش و تنهاش نذار   

خب دیگه دلم گرفته بود مجبور بودم که حرفامو بزنم  

 امیدوارم منو زنی خودخواه ندونید  

چون نیستم  

دلم گرفته بود  

یه حرفایی رو دلم سنگینی میکرد که به هیچکس نمیتونستم 

بزنم گفتم اینجا بزنم  بهتره برا کسی سوتفاهم نمیشه  

و اشتباهی و ناعادلانه قضاوت نمیکنن

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا جمعه 6 بهمن 1391 ساعت 21:54 http://reza67s67.blogfa.com/

وقتی ی نفر حرف دلش رو نتونه رودر رو به مخاطب بزنه اینجوری خیلی راحته و دلش واقعا خالی میشه
عزیزم از خداوند منان ارزومندم بزودی تمام کوههای پیش روت برات کاه شه و به شادمانی زندگیتو ادامه بدی
وبلاکت واقعا عالیه
بهت تبریک میگم
تونستی به وبلاک من هم سر بزن
ممنونتم

ندا یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:46 http://neday-zendegi.blogsky.com

خیلی سخته حرف رو دل آدم بمونه

romantic چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت 21:10 http://www.romantic6370.blogsky.com/

خب یه سری حرفایی بود که باید میزدم
نمیدونم چرا بهم گفتن سطح توقعات من بالائه
در حالی که نیس
خودم اندازشو مشخص کردم که طرفم بهش فشار نیاد
و اذیت نشه
نمیدونم این بغض لعنتی کی میخاد بشکنه و راحت بشم
بابا دله کوه که نیست یه ظرفیتی داره
خب منم ظرفیتش بیش از حد پر شده بود
گفتم حرفامو اینجا بزنم بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد