پروردگارا تو را شکر می کنم
برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
برای تمام روزهای افتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی.
برای غروبهای ارام وشبهای تاریک و طولانی
تو را شکر میگویم برای سلامتی و بیماری
برای غمها وشادیهایی که امسال به من عطا کردی.
تو را شکر می گویم برای تمام چیزهایی که مدتی به من قرض دادی و سپس باز پس گرفتی.
خدایا شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار ، دستان یاری رسان ، برای همه ان عشق و محبت و چیزهای شگفت انگیزی که دریافت کردم.
شکر برای تمام گلها و ستارگان ، برای تمام عزیزانی که دوستم دارند.
خدایا تو را شکر میگویم برای تنهاییم ، برای شغلم ، برای مسائل و مشکلاتم ، برای تردیدها و اشکهایم ، چرا که همه اینها مرا به تو نزدیکتر کرد.
تو را شکر می گویم برای تداوم حیاتم ، برای اینکه سرپناهی در اختیارم نهاده ای ، برای غذایم و برای براورده کردن تمام نیازم.
پروردگارا همان را میخواهم.که تو برایم خواسته ای.
تنها از تو میخواهم،آنقدر به من ایمان عطا کنی تا در هر انچه بر سر راهم قرار میدهی تو را ببینم و خواستت را.
انقدر امید و شجاعت تا نومید نشوم و آنقدر عشق و محبت ... هر روز بیش از روز قبل ، عشق نسبت به خودت و انان که در اطرافم هستند.
پروردگارا ، به من بردباری ، فروتنی ، و تسلیم و رضا عنایت فرما ، خدایا مرا آن ده که مرا ان به ، و آنچه را که نمیدانم چگونه از تو بخواهم.
پروردگارا ، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا ، ذهنی هوشیار ، و دستانی ساعی عنایت فرما تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بر دیده منت بپذیرم.
خدایا ، بر تمام عزیزانم برکت و بهروزی عطاکن و صلح و دوستی و ارامش بر قلوب انسانها حاکم گردان.آمین
که خداوند بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و جود و احسان خود را برای
ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر از دیگر اوقات خواهد بود.
روایت شده که در روزعرفه ای امام سجاد علیه السلام صدای سائلی را شنید که از مردم کمک
می خواست. امام به او فرمود: وای بر تو آیا در چنین روزی از غیر خدا سوال می کنی؟ حال
آن که در این روز فضل خدا حتی شامل بچه های به دنیا نیامده نیز می شود. برای این روز
اعمالی ذکر کرده اند:
1- غسل.
2- زیارت امام حسین علیه السلام که برابر هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد می باشد.
اگر کسی توفیق یابد که در این روز به حرم امام تشرف پیدا نماید ثوابش کمتر از کسی که در
عرفات باشد نیست.
۳- بعد از نماز عصر پیش از خواندن دعای روز عرفه، در زیر آسمان دو رکعت نماز به جای
آورده و نزد خداوند به گناهان خود اعتراف نماید. دررکعت اول بعد از حمد، توحید و در
رکعت دوم بعد از حمد سوره کافرون بخواند.
4- روزه این روز برای کسی که ضعف پیدا نکند و روزه اش مانع از انجام اعمال نشود
مستحب است.
5- تسبیحاتی که در اعمال شب عرفه ذکر شد، خوانده شود. و پس از آن ذکر
" سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر" صد مرتبه،
سوره توحید صد مرتبه،
آیة الکرسی صد مرتبه
و صلوات صد مرتبه گفته شود
و پس از آن اذکار
"لا اله الا الله وحده لا شریک له
له الملک وله الحمد
یحیی و یمیت و یمیت و یحیی
و هو حی لا یموت بیده الخیر
و هو علی کل شی قدیر،
استغفرالله الذی لا اله الا هوالحی القیوم و اتوب الیه ،
یا الله، یا رحمن، یا رحیم،
یا بدیع السموات و الارض
یا ذالجلال و الاکرام ،
یا حی یا قیوم،
یا حنان یا منان،
یا لا اله الا انت، امین" ، هر کدام ده مرتبه گفته شود و بعد از آن دعای
اللهم انی اسئلک یا من هو اقرب الی من حبل الورید
یا من یحول بین المرء و قلبه
یا من هو باالمنظر الأعلی و بالافق المبین
یا من هوالرحمن علی العرش استوی
یا من لیس کمثله شی و هو السمیع البصیر اسئلک ان تصلی علی محمد و ال محمد
را بخوان و حاجت خود را از خداوند طلب نما.
6- صلواتی از امام صادق علیه السلام روایت شده که باعث سرور اهل بیت علیهم السلام می شود. "اللهم یا اجود من اعطی...
7- خواندن دعا "ام داود" که در اعمال نیمه رجب ذکر گردیده است.
8- تسبیح زیر گفته شود که ثواب آن قابل شمارش نیست.
سبحان الله قبل کل احد و سبحان الله بعد کل احد...
9- خواندن دعایی که امام حسین علیه السلام در روز عرفه در عرفات خواندند.
"الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع ولا لعطائه مانع...
10- خواندن زیارت جامعه کبیره نیز در این روز سفارش شده است.
مضامینی از دعای عرفه
1ـ ستایش حق تعالی:
ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:
پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......
3ـ خود شناسی:
و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........
4ـ راز آفرینش انسان:
ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:
تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
6ـ نعمتهای خداوند:
آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:
الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم
و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......
8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:
گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........
9ـ ستایش خدای یگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:
حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....
10ـ خواسته های یک انسان متعالی:
خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!
11ـ سپاس به تربیت های الهی:
خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:
و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار.............
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:
خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:
ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......
15ـ تو پناهگاه منی:
تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.
تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله در روز عرفه
پس فرموده بخوان این تسبیحات را که مروى از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله است و سیّد بن طاوُس در اقبال ذکر فرموده :
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَةِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد
سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ
منزه است خدایى که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش
پس بگو
سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
و بخوان توحید صد مرتبه و آیة الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو
لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ اِلَیْهِ ده مرتبه
توانا است آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه آمینَ ده مرتبه
روز عرفه، روز شناخت است. عرفه روزی است که خدای سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خویش فرا می خواند و خوان کرم و احسان و لطف خود را برای آنان می گسترد و درهای مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روی آنان می گشاید.
باز هم عرفه، با همه راز و رمزهایش از راه رسید؛ روزی پر از شور و شیدایی و شناخت؛ روز خوشه چینی بندگان از پهن دشت معرفت الهی؛ روزی که نگاه قلب ها، بیش از همیشه به آسمان است؛ روز چشم های بارانی و نیازهای آسمانی.
آری، عرفه، روز بازگشت عارفانه است از کج راهه گمراهی و تاریکی، به شاه راه هدایت و نور...
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دو رنگه
من میگم دلم اسیره
تو میگی که خیلی دیره
من میگم چشمات و واکن
تو میگی من و رها کن
من میگم قلبم رو نشکن
تو میگی من می شکنم من ؟
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی ؟
من میگم دلم شکسته است
تومیگی خوب میشه خسته است
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمی شه
من میگم تنهام می ذاری
تو میگی طاقت نداری
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت
یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند..
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"
خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"
خداوندا به من توفیقی ده که فقط یک روز
بنده مخلص تو باشم که می دانم
حتی ساعتی این چنین بودن
بس دشوار است
خدایا یا مهر آنان را که در دلشان بر من محبتی نیست
از دلم بیرون کن
یا به من صبری ده که کسانی را که دوستم ندارند دوست داشته باشم.
خدایا سینه ام را چنان بگشای که
درد های تمام عالم را در آن جای دهم.
حتی درد محکوم شدن به گناه های ناکرده ام را.
خدایا به من ذره ای از رحمت بیکرانت را ببخش
تا بتوانم آنانکه محبتم را تقدیمشان کردم
و تحقیر شدم ، آنان که دوستشان داشتم و دشمنم داشتند و آنان که درحقم ظلم کرده اند را ببخشم...
خداوندا دستانم خالی اند و
دلم غرق در آمال . یا به قدرت بیکرانت
دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتی خالی کن.خدایا می دانم که نادانم
به ذره ای از علم بیکرانت دانایم کن.
بارالها زبانم در ستایش تو قاصر است
به من زبانی عطا کن تا گوشه ای اندک از رحمت بیکرانت را سپاس گویم.
خداوندا راه گم کرده ام ، هدایتم کن
.خدایا قلبم را از تمام کینه ها پاک کن
که غیر از تو کسی را بر این کار قادر نیست.خدایا باورم را به ایمان و ایمانم را به یقین مبدل فرما.
خداوندا به من صبری ده که بر سیلی دشمنان بخندم و با خنجرهای دوستان به رقص آیم.
خدایا به خیر و شر خود آگاه نیستم
به علمت و به رحمتت هر آنچه
خیر من در آن است بر من فرو فرست
و هر آنچه شری برای من در آن است
از من دور گردان...
خدایا به من بیاموز چگونه
هنگامی که دستانم را بسته اند و
زبانم را بریده اند بر ظلمی
که با چشمانم می بینم صبر کنم.خدایا به من یقینی ده که جز تو در هستی هیچ چیز نبینم
خدایا به من دلی ده که جز مهر تو
در آن هیچ مهری را راه نباشد...
خدایا به من قلبی ده که دوست داشته باشم هر آنچه آفریده توست.
خدایا به من زبانی ده
که جز بر حمد تو گویا نگردد.
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
پس آنچه خیر من است بر زبانم جاری کن تا از تو تمنایش کنم که خود بسیار نادانم.
خدایا خواسته هایم بسیارند
ولی هیچ چیز در قبال آنها ندارم. پس تو از مخزن بی انتهای کرمت آنها را به من عطا کن.
خداوندا با تمام آنچه تو به من عطا کردی می خوانمت
پس دعایم را اجابت فرما ...
آمین یا رب العالمین
یاد امام و شهدا دل و میبره کرب و بلا
جوانک درست روبرویم نشسته بود.
سیم هدفون را دیدم که از گوشش تا تویکیفش ادامه داشت.
چشمانش را در برابر نور آفتاب بسته و سرش را به میله صندلی تکیه داده بود.
نگاهی به اطراف انداختم.
اولین چیزی که چشمم را گرفت بقچه زرشکی رنگ کهنه ای بود
که روی پله اتوبوس گذاشته شد.
پیرمرد پایش را روی پله اول گذاشت.
میله های دو طرف در را گرفت و خود را بالا کشید.
بعد بقچه را روی کف اتوبوس رها کرد و یک پله دیگر . . .
بقچه را برداشت و با قدی که اول گمان کردم به خاطر بالا آمدن از پله ها
خمیده است لحظاتی ایستاد و اطرافش را نگاه کرد.
کتش که زمانی قهوه ای رنگ بود حالا وصله های بسیار داشت،
کفش هایش لبخند تلخی بر لب داشتند.
دست پینه بسته اش را به میله اتوبوس گرفت.
بقچه زرشکی رنگ کهنه آرام آرام می لرزید.
مرد از جایش بلند شد.
خاکستری موقر موهایش زیر نور آفتاب برق می زد.
آرام بازوی پیرمرد را گرفت و او را روی صندلی نشاند.
جوانک هنوز با چشمان بسته آهنگ گوش می داد. . .
بازم امشب مثل هرشب تو دلت برام دعا کن
نم نمک سکوت و بشکن زیر لب خدا خدا کن
بازم امشب مثل هر شب پر کن از صدات هوا رو
قرق سکوت و بشکن تازه کن ترانه ها رو
واسه عاشقا دعا کن که غریب روزگارن
هفتا آسمونه اما یه ستاره هم ندارن
واسه عاشقت دعا کن که تو کار دل نمونه
تو فقط خدا خدا کن که خدا خودش می دونه
تو فقط خدا خدا کن تو فقط خدا خدا کن
بازم امشب مثل هرشب تو برای من دعا کن
تو فقط خدا خدا کن تو فقط خدا خدا کن
بازم امشب مثل هرشب تو دلت برام دعا کن
بازم امشب مثل هرشب تو دلت برام دعا کن
نم نمک سکوت و بشکن زیر لب خدا خدا کن
بازم امشب مثل هر شب پر کن از صدات هوا رو
قرق سکوت و بشکن تازه کن ترانه ها رو
که خدا خودش می دونه حال و روز عاشقا رو
بین عاشقا میبینه غربت دلای ما رو
اونی که واژه به واژه می شنوه نگفته هاتو
با طلوع هر ترانه بال و پر میده صداتو
تو فقط خدا خدا کن تو فقط خدا خدا کن
بازم امشب مثل هرشب تو برای من دعا کن
تو فقط خدا خدا کن تو فقط خدا خدا کن
بازم امشب مثل هرشب تو برای من دعا کن
خدایا دارم دیوونه میشم
خیلی خستم
کمکم کن
دلم داره از غصه میترکه
پس کجایی
چرا صدامو نمیشنوی
دوست داری زجر بکشم
یا نکنه تو هم از ناراحتی و زجر کشیدن من خوشحال میشی
خدایا
چرا کمکم نمیکنی
چقد التماس
چقد گریه
خدایا تو که گفتی هیچوقت بنده هات رو تنها نمیذاری
من جز بنده هات حساب نمیشم ؟
یا کمک کن مشکلم حل بشه
یا مرگ منو برسون
برای مرگ خودم هم باید التماس و تمنا کنم
خدایا دیگه صبر و تحملی برام نمونده
دیگه دلی نمونده که کسی بشکنه
میخوای دیوونه شدن منو تماشا کنی
میخوای اشکهای بیشتری برات بریزم
پس خوب ببین
ولی یادت نره
حوصلم سر رفته
دارم برای خودم تو اینترنت چرخ میزنم
وبلاگ گردی میکنم
ماشالا کم نیستن
همه جوره وبلاگ
همه هم قشنگ و جالب
اما
این وسط یه وبلاگ توجهمو جلب میکنه
وبلاگ آرمین
http://www.armin10.blogfa.com/
نمیدونم چرا رفتم به وبلاگش
ولی وقتی رفتم
و مطالباشو خوندم
خلاصه اون عکس و نوشته های پیشین و آرشیو موضوعی
و هرچی بود و نبود
همه دست به دست هم دادن تا همه غم های عالم بریزه تو دلم
خیلی غصم شد
خیلی ناراحت شدم
خدای من چقد سخته
من فقط چند لحظه خودمو جای مادر ارمین گذاشت اما
من نتونستم تحمل کنم
بیچاره چه درد و زجری میکشه
من خیلی صبر و تحملم کمه
وقتی عکس اون پچه معصومو دیدم داشتم دیوونه میشدم
خدایا خودت به همه مادر و پدر بچه های سرطانی صبر و تحمل زیاد بده
همیشه همراهشون باش و هرگز تنهاشون نذار
برای شادی روح آرمین صلوات بفرستید
من خودم خوشباورم گولم مزن!
حالمان بد نیست غم کم می خوریم؛
کم که نه! هر روز کم کم می خوریم
آب می خواهم، سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدن
ددشنه ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست